کار خیر باچاشنی ریا
کار خیر باچاشنی ریا
گاهی کار خیر ماهیت معنوی خود را ازدست داده و به ریا و خودنمایی تبدیل می شود‌.

روزها می گذشت چند معلول وجود داشت که وضع مادی مناسب نداشتند روزها و شب ها فکر می کردند چکار کنند چگونه خرج زندگی شان را در بیاورند به امید های مختلف فکر می کردند از موسسات کاریابی گرفته ، سازمان بهزیستی ، نهادها و ادارات دولتی تا تهران و محل ریاست
جمهوری رفتند اما انگار کار آب شد ، آنها باز به سر خانه اول باز گشتند از امید بی جا خسته شده بودند ، از قول های عمل نشده دلسرد شده بودند و از وضع موجود افسوس می خورند .
در یکی از روزها فکری به ذهنشان رسید انگار خون تازه ای در قلب ها یشان جاری شده و یأس هایشان به امید مبدل شده بود این فکر را با یکی از اساتید دانشگاهی شان در میان گذاشتند.
اندیشه شان این بود ورزشکار مشهوری به شهرمان سفر خواهد کرد . آری آری می گویند او منشی پهلوانانه دارد و دوستدارانش او را فردی شایسته و علی وار ، بخشنده می دانند.
روز انتظار پس از چند ماه فرا رسید و برای پیدا کردنش چه کارها که نکردند آخر ، محل اقامت او را یافتند و با استاد قرار گذاشتند و در یک شب تابستانی پیش او رفتند پس از مدتی منتظر ماندن ورزشکار از سر تمرین رسید با هزاران زحمت از سیل طرفدارانش با او دیدار کردند و وی گفت :
می روم و ساعت بعد شما را می بینم هنوز که هنوز است او نیامده است!
یادمان باشد که ۴چیز را نشکنیم که شکستن آنها صدایی ندارد ولی درد زیادی به همراه دارد :اعتماد ، قول ، رابطه ، قلب.

یادداشت::احدداننده

انتهای خبر/